Jesus said to him: I am the way, the truth, and the life: no man comes to God except through me.

I am Alpha and Omega, the beginning and the end, the first and the last.
Blessed are they that do his commandments, that they may have right to the tree of life, and may enter in through the gates into the city.
For without are dogs, and sorcerers, and whoremongers, and murderers, and idolaters, and whosoever loveth and maketh a lie.

Translate

Total de visualizações de página

segunda-feira, 30 de dezembro de 2013

علامت گذاری 5 1 و آنها بیش از نزد طرف دیگر از دریا به داخل کشور از Gadarenes آمد ....

علامت گذاری 5
1 و آنها بیش از نزد طرف دیگر از دریا به داخل کشور از Gadarenes آمد .2 و هنگامی که او از کشتی آمده بود ، بلافاصله او را ملاقات نمود از مقبره یک مرد با یک روح پلید وجود دارد،3 چه کسی خانه خود را در میان مقبره بود و هیچ مردی می تواند او را با زنجیر متصل شوند، هیچ ، :4 از آنجا که او شده است اغلب با بند و زنجیر متصل بود، و زنجیره های جدا شده توسط او کنده شده بود ، و قیود شکسته در قطعات : نه می تواند هر مرد او را اهلی .5 و همیشه ، شب و روز ، او در کوه ها بود ، و در مقبره ، گریه ، و خود را برش با سنگ .6 اما وقتی او عیسی را از دور دید، دوید و پرستش او،7 و گریه با صدای بلند ، و گفت ، چه باید انجام دهم با تو ، عیسی مسیح ، تو پسر خدا بالا ترین ؟ تو را به خدا قسم میدهم ، که تو من را عذاب نمی کند.8 برای عیسی گفت ، بیا از مرد ، تو روح پلید .9 و او از او پرسید، نام تو چیست؟ و او پاسخ داد: نام من لژیون است : برای ما بسیار زیاد است.10 و او besought او را که او آنها را به دور از کشور است.11 در حال حاضر وجود دارد نزدیک وجود دارد نزد کوه یک گله بزرگ از تغذیه خوکی.12 و همه شیاطین او را besought ، گفت، ما را به خوکی ارسال ، که ممکن است ما را به آنها وارد کنید.13 و فورا عیسی به آنها را ترک کنند. و ارواح پلید بیرون رفت ، و وارد خوکی و آن گله به شدت پایین یک مکان شیب دار را به دریا زد، ( که در حدود دو هزار بود ؛) و در دریا خفه شد.14 و آنها که تغذیه خوکی فرار کرد ، و آن را در شهرستان ها گفت ، و در کشور است. و آنها به بیرون رفت برای دیدن آنچه در آن بود که انجام شد.15 و آنها را به عیسی مسیح آمد، و او را دید که با شیطان برخوردار بود ، و به حال سپاه ، نشسته ، و لباس ، و در ذهن حق خود را : و آنها هراس داشتند .16 و آنها که آن را دیدم به آنها گفت که چگونه آن را به او فرود آمد که با شیطان برخوردار شده بود ، و همچنین در مورد خوکی.17 و آنها شروع به دعا به ترک از سواحل خود .18 و هنگامی که او را به کشتی آمده بود ، او که با شیطان برخوردار شده بود او را دعا کرد که او ممکن است با او باشد.19 اگر چه عیسی او را دچار نیست، اما نزد او میگوید ، خانه را به دوستان تو برو ، و به آنها بگویید که چگونه همه چیز بزرگ خداوند برای تو انجام می شود ، و خداوند شفقت بر تو بود.20 و او را ترک و شروع به انتشار در Decapolis چه کارهایی بزرگ عیسی برای او انجام داده بود و همه مردان تعجب بود .21 و هنگامی که عیسی مسیح را دوباره و دوباره با کشتی نزد طرف دیگر به تصویب رسید ، مردم بسیار بر او جمع شدند و او را در دریا نزدیک بود.22 و، ناگهان، آید یکی از رؤسای کنیسه ، Jairus نام وجود دارد ، و هنگامی که او را دیدم ، او در پای او افتاد ،23 و او را besought تا حد زیادی ، گفت ، دختر کوچک من همبستر شود در نقطه مرگ: من تو را دعا ، آمده و وضع دست تو در او ، که او ممکن است درمان کردن و او باید زندگی می کنند.با او 24 عیسی رفت و مردم زیادی به دنبال او ، و به او فشار می آوردند .25 و یک زن خاص، که موضوع خون دوازده سال بود ،26 و بسیاری چیزهای بسیاری از پزشکان متحمل شده بود ، و آنچه را که او تا به حال به سر برده بود ، و هیچ چیز بهتر شده است ، اما به جای رشد بدتر،27 وقتی او عیسی شنیده بود ، آمد در مطبوعات پشت سر، و لباس او را لمس کرد .28 برای او گفت ، اگر ممکن است من را لمس اما لباس های خود را ، من باید تمام شود .29 و فورا چشمه خون او خشک شد و او را در بدن او احساس می کند که او از آن طاعون درمان شد.30 عیسی ، بلافاصله در خود دانستن است که موجب از او رفته بود، او را در مورد در مطبوعات اومدن و گفت: کیست که لباس مرا لمس کرد ؟31 و به شاگردان خود گفت: نزد او ، تو میبینی بسیاری ازدحام تو ، و میگویی ، چه کسی به من دست نزده است؟32 و او نگاه دور به او که این چیزی که انجام داده بود را مشاهده کنید.33 اما زن از ترس و لرزان، دانستن اینکه چه چیزی در او انجام شده بود، آمد و قبل از او افتاد ، و به او گفت تمام حقیقت است.34 و او گفت: نزد او ، دختر، ایمان تو تو تمام ساخته است . به در صلح، و کل از طاعون تو باشد.35 در حالی که او هنوز آشکارا سخن گفت ، آمد از حاکم خانه کنیسه خاصی که گفت ، دختر تو مرده است وجود دارد : چرا زحمت میدهی استاد را ؟36 به محض این که عیسی شنیده کلمه ای که صحبت شد، او نزد حاکم کنیسه میگوید ، نترس ، تنها اعتقاد دارند.37 و او رنج می برد هیچ مردی به دنبال او، جز پطرس و یعقوب و یوحنابرادر یعقوب .38 و او به خانه حاکم کنیسه رسیدند، بیند از جنجال و هیاهو ، و آنها که گریه و تا حد زیادی wailed .39 و هنگامی که او در آمده بود ، به ایشان فرمود ، چرا شما را به این گرفتاری ، و گریه ؟ دختر مرده است ، اما خواب نیست.40 و آنها خندید و او را به تمسخر. اما زمانی که او همه آنها را قرار داده بود ، او حافظ و مدبر پدر و مادر آن دختر ، و آنها را که با او، و وارد در که در آن دختر دراز کشیده بود.41 و او آن دختر را به دست گرفت، و گفت: نزد او، Talitha cumi ، است که ، از تفسیر ، دختر ، من به تو می گویند ، بوجود می آیند.42 و فورا آن دختر به وجود آمد، و راه می رفت ، برای او از سن دوازده سال بود. و آنها حیرت زده با حیرت بزرگ بود .43 و او آنها را متهم straitly که هیچ مردی باید آن را می دانم ، و دستور داده که چیزی باید به او داده شده به غذا خوردن .


مایل به دانلود کتاب مقدس در زبان شما روی این LIK .
http://www.BibleGateway.com/Versions/
http://ebible.org/
خمر - http://ebible.org/khm/
و یا دانلود کتاب مقدس به زبان انگلیسی :
http://www.baixaki.com.br/download/Bible-Seeker.htm


با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

Nenhum comentário:

Postar um comentário